کاردرمانی OCCUPATIONAL THERAPY

هدف این وبلاگ تبادل دانش توانبخشی و به طور خاص کاردرمانی می باشد.

کاردرمانی OCCUPATIONAL THERAPY

هدف این وبلاگ تبادل دانش توانبخشی و به طور خاص کاردرمانی می باشد.

موسیقی از دیدگاه نوروساینس

 

 

ما چگونه با موسیقی ارتباط برقرار می کنیم. چگونه یک قطعه موسیقی کلاسیک که شکلی از هنر انتزاعی است، هیچ زبانی ندارد و فاقد ایده ای صریح است، احساساتمان را برمی انگیزد؟ 

 

وقتی به ترانه های مورد علاقه مان گوش می کنیم، بدنمان همه علایم برانگیختگی احساسی را از خود بروز می دهد، مردمک هایمان گشاد می شود، تعداد نبض و فشار خونمان بالا می رود، میزان هدایت الکتریکی پوستمان پایین می آید و منطقه ای از مغزمان که مسئول تنظیم حرکاتمان است - یعنی مخچه - به صورت عجیبی فعال می شود، حتی خون بیشتری روانه پاهایمان می شود، شاید همین مسئله است که باعث می شود پاهایمان را متناسب با ریتم موسیقی بجنبانیم!

ما در سرآغاز فهم علت این مسئله هستیم که چرا و چگونه موسیقی که چیزی جز ارتعاشاتی در هوا نیست، می تواند چنین احساساتی را در ما ایجاد کند. مقاله ای که در مجله معتبر Nature به وسیله پژوهشگران مقیم مونترال از جمله دانشگاه مک گیل، به چاپ رسیده، می کوشد همین مطلب را توضیح دهد. 

 

گرچه در این پژوهش جالب از شیوه های پیچیده ای برای بررسی مغز، همچون PET Scan و MRI عملکردی یا fMRI استفاده شده است، اما شیوه تحقیق  تقریبا سرراست و ساده است: 

مححقان از میان 217 فرد داوطلب، ده نفر را گزینش کردند. از همه آنها خواسته که فهرستی از موسیقی های مورد علاقه خود را تهیه کنند، همه ژانرهای موسیقی از تکنو تا تانگو مورد قبول بود. در طی آزمایش این موسیقی ها برای افراد پخش می شد و در همین حین، فعالیت مغز آنها با وسایلی که گفته شد، مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به استفاده توام از PET Scan و fMRI، دانشمندان قادر بودند که تصویر دقیق فعالیت مغز افراد را در حین گوش کردن به موسیقی، ببینند. 

 

اولین یافته آنها این بود که موسیقی باعث ترشح دو پامین از اجسام مخطط پشتی و شکمی می شود. این مسئله جای شگفتی ای ندارد، چون این نواحی مغز، مسئول واکنش به هر محرک نشاط آوری هستند، این محرک هم هر چیزی می تواند باشد. 

 

اما محققان متوجه چیز جالب تر و مهم تری هم شدند. معلوم شد که در هنگام گوش کردن به قسمت های مختلف یک موسیقی، قسمت های و متفاوتی از مغز ما فعال می شوند و از خود دوپامین رها می کنند. 

 

ما تکه های خاصی را در موسیقی و ترانه های مورد علاقه مان، دوست داریم. این تکه می توانند قسمت اوج یک ترانه یا یک موسیقی کلاسیک باشند یا زمانی که خواننده به در حال خواندن قسمت خاصی از متن ترانه است. به هر حال وقتی ما شروع به گوشی کردن یک موسیقی می کنیم، ناخودآگاه منتظر رسیدن به این قطعات خاص هستیم. 

  

در زمان گوش کردن به ترانه ها این قانون در سر ما شکل می گیرد که گوش کردن به قطعات پیش از قسمت مورد علاقه، پاداش از قسمت مورد علاقه، پاداش رسیدن قطعه دلخواه ترانه را در پی خواهد داشت. به عبارت دیگر یک مکانیسم محرک- پاداش در مغز ما ایجاد و تقویت می شود. 

 

نتایج تحقیق این پژوهشگران نشان داد که در بازه زمانی تا پیش از رسیدن به قطعه دلخواه که به اختصار آن را فاز انتظاری می نامم، ترشح دوپامین از هسته دم دار، زیاد می شود. هسته دم دار یا caudate، قسمتی از اجسام مخطط است که نقش زیادی در یادگیری فرایند محرک- پاسخ و تقویت فرایند پاداش نقش دارد. 

 

به عبارت دیگر معلوم شد که در قسمت های مختلف یک موسیقی، قسمت های متفاوتی از مغز که ارتباطات نورونی متفاوتی دارند، از خود دوپامین رها می کنند. همین مکانیسم، مسئول واکنش های متفاوت ما در قبال موسیقی و به اوج رسیدن احساسات ما در قطعه برگزیده موسیقی می شود. 

 

اما به این مسئله می توان از منظر موسیقایی هم نگاه کرد، آهنگ سازان ناخودآگاه، بدون اینکه چیزی از میانجی های عصبی و ارتباطات نورونی بدانند، همواره از همین مسئله استفاده کرده اند. آنها دریافته اند که باید به نحوی قبل از رسیدن به قسمت اوج موسیقی، یک قطعه مغشوش و توام با ایهام که حاوی کلیدهای اندکی برای درک کلیت موسیقی باشند، بگنجانند، این دوره و بازه زمانی، حس انتظار و کلنجار فکری در ذهن مستمعان ایجاد می کند که آنها را در هنگام رسیدن به نقطه اوج و کلیدی موسیقی، به اوج لذت می رساند. 

 

وقتی به موسیقی های مورد علاقه ام از کلاسیک تا سنتی ایرانی فکر می کنم، می بینم که در تعداد زیادی از آنها همین قاعده رعایت شده است. حالا هست که درک می کنم از دید نوروساینس چرا وقتی به یک قطعه موسیقی شجریان که پیش درآمد طولانی دارد، گوش می کنم، هنگام رسیدن به اوج موسیقی لذت بیشتری نسبت به وقتی می برم که بی حوصله هستم و بی ادبانه از گوش کردن به پیش درآمد ارزشمند، پرهیز می کنم. 

 

 لئوناردو مایر-یکی از موسیقی شناسان به نام- در کتابی با عنوان حس و معنی در موسیقی که به سال 1956 نوشته شده است، همین مسئله را در مورد موومان پنجم از کوارتت زهی بتهوون در سی شارپ مینور -اوپوس131- مورد بررسی قرار داده است. 

 

گروهی عقیده دارند که موسیقی از آنجا که متبادر کننده تصاویر و تجربیات عینی ما است، برای ما فرح بخش است ولی نتایج این تحقیق نشان می دهد که مغز ما ناخودآگاه به موسیقی به شکل پازلی برای حل کردن می نگرد و به عبارتی ذات موسیقی و مکاشفه ای که در درونمان برای حل معمای آن داریم، برای مغز عجیب مان نشاط آور می شود. 

 

و در پایان این واکنش و تعامل عجیب ذهن با موسیقی می تواند ثابت کند که علاقه و تمایل ما به موسیقی امری نهادینه شده در ذات ماست.

  

[ زنگ تفریح ]

منابع:  

  1. دکتر رضا مجیدی/ موسیقی از دید نوروساینس/ نشریه سراسری / نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران/ شماره 133/ دی ماه 1389 
نظرات 1 + ارسال نظر
نصیری 1391/05/11 ساعت 18:38

من دانشجوی ترم 2کاردرمانی هستم !
خیلی از مطلب خوبتون تشکر می کنم .امیدوارم پیروز باشید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد